سفرنامه مشهد
هنوز دیری نگذشته که از تو دور شده ام. هنوز دیری نگذشته است که از تو دور شده ام.گرمی نگاه مهربانت را آنگاه که دست در پنجره فولادت گره میشود با هیچ بیان نمی توان توصیف کرد. آقای رئوف ،امام مهربانی ها: بغضی به وسعت همه غربتت گوشه دلم کز کرده و اشک حلقه حلقه فرو می افتد و باز هم دخیل لطف شما میشود تا آرام گیرد. روز 5 شهریورماه ،به همراه کاروان زیارتی دانشجویان دانشگاه شیراز ،ساعت 8 صبح به طرف مشهد حرکت کردیم. کسی جز مژده عزیزم(خاله مژده)از برنامه سفر ما خبر نداشت.قرار بود سرزده برویم و همه را غافلگیر کنیم. پسر نازم: این دومین سفر تو به مشهد مقدس بود.در اتوبوس برای خو...
نویسنده :
محمد طاها
1:05